هرگاه هدف از عبادت این باشد که نیازمندیهاى خدا رابرطرف کنیم و از پرستش خود بهرهاى به او برسانیم، در این صورت پرسش یاد شده پیش مىآید که خداوند وجودى نامحدود و نامتناهى و پیراسته از هرگونه نقص و نیاز است پس چه احتیاجى به پرستش ما دارد؛ ولى هرگاه هدف از پرستش او، تکامل خود ما باشد، در این موقع عبادت وسیله تکامل و سعادت ماست و دستور او به عبادت، یک نوع لطف و مرحمت و راهنمایى خواهد بود که ما را به کمال شایسته برساند.
پس از پذیرش اسلام و قرآن به عنوان دین و کتاب الهى، درمىیابیم که در قرآن و نیز کلمات انبیاى الهى و پیشوایان، تأکید وافرى بر اقامه نماز شده است. هم چنین نماز داراى جایگاه ویژهاى در ادیان الهى است و در طول تاریخ تمامى پیامبران و پیروان آن ها سفارش به نماز شدهاند.
اما چرا نماز؟ اسلام و قرآن داراى سیستمى ترتیبى جهت نیل آدمى به مراتب کمال است که از جمله آنها اقامه نماز مىباشد. محور تربیت و تعالى انسان در مکتب اسلام، با توجه به خداوند و در نظر گرفتن موقعیت او و نیز جایگاه خود انسان میسّر است. این توجه با نماز حاصل مىشود. نماز و نه هیچ عبادت دیگرى، براى خداوند سودى به همراه ندارد و اگر هیچ کس در تمامى هستى سر بر آستان او نساید، بر دامن کبریایى او گردى نمىنشیند. ولى غفلت انسان از خداوند، زمینه سقوط وى به پستترین درجات را فراهم مىکند. حال آن که یاد خداوند او را بر طریق مستقیم نگاه مىدارد و در طوفان حوادث زندگى و فراز و نشیب آن دست او را مىگیرد.
اگر بخواهیم نقش نماز را در طول زندگى به چیزى تشبیه کنیم، باید بگوییم: نماز همانند چراغهایى نورانى در مسیرى تاریک و ظلمانى و پیچ در پیچ است که انسان را به پیمودن راه اصلى و منحرف نگشتن و اسیر غول بیابان نشدن دعوت مىکند. این چراغها باید همواره روشن باشد وگرنه آدمى ممکن است در مرحلهاى به بیغولهاى بیفتد و چه بسا بازگشت از آن میسر نباشد. فلسفه اصلى نماز و دیگر عبادات همین است. بدون نماز و عبادت انسان تربیت نمىشود و توان لازم را براى پیمودن راه کمال نمىیابد. پس نمازهاى پنج گانه در تمامى عمر، همانند تابلوها و چراغهایى است که در مسیرى سخت، طولانى و پرحادثه، انسان را به تبعیت از خود فرا مىخواند تا او را از پرتگاههاى سقوط و گزند حوادث سنگین، باز دارد. بدون نماز، آدمى در مسیر زندگى، گوهر عبودیت خویش را در برابر ذات لایزال احدیت به فراموشى خواهد سپرد و در نتیجه از کمال خویش باز خواهد ماند. از همین رو، تمامى پیامبران الهى و کتابهاى آسمانى، آدمى را به نماز دعوت کردهاند. آنچه گفته شد، تنها اشارهاى کوتاه به فلسفه فردى نماز بود و نماز، از جهات مختلف اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و... داراى حکمتهاى عمیقى است.
نماز، عملاً موجب همبستگى مسلمانان و احساس روح یکرنگى در بین آنان است؛ چرا که همه آنان به یک شکل و به سمت یک قبله نماز مىگذارند و این موضوع، پیامدهاى ارزندهاى خواهد داشت.
ارزنده ترین و شریف ترین انسان های تاریخ , به پا دارنده ئ نماز و فرمان دهنده ئ به آن بوده اند آدمی را از کار زشت نهی می کند. این نهی در همه ئ اشخاص , یکسان نیست . برای افراد معمولی و عادی , همین مقدار توجه به خداوند, موجب نظارت بیشتر آنان بر اعمال خود می گردد و موجب می شود که آنها به گناهان نزدیک نشوند. در مرتبه بالاتر, کسی که به معانی و مفاهیم و حقایق نماز توجه می کند, نسبت به خود و جهان هستی , بینش ژرف تری پیدا می کند که به واسطه آن , نیروی مقابله او با گناه فزونی می یابد. و بالاخره کسی که نماز را معراج مومن می بیند و خویشتن را در محضر خالق هستی می یابد و در این وادی , حقیقت خویش را مشاهده می کند, پیش از دیگران بر دوری و تنفر از گناه قدرت پیدا می کند.
آیات و روایات متعددى دلالت بر نقش کلیدى نماز دارند از جمله اینکه پیامبر(ص) فرمودند: «اول ماسئلت یومالقیامه الصلاه ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ماسواها . در قیامت اول چیزى که مورد پرسش قرار مىگیرد نمازمىباشد. اگر قبول شد دیگر اعمال نیز مقبول است و اگر رد شد بقیه نیز مردود مىباشد» (نهجالفصاحه). اما کسى که نمازش مانع ارتکاب منکرات نشود و آن که بدون نماز به انجام حسنات مىپردازد هر دو به نماز محتاجند. ریشه این تفکر - که آن دو به نماز نیازى ندارند. این پندار باطل است که براى نماز صرفا ارزش مقدماتى و طریقى قائل باشیم درحالى که نماز خود داراى ارزش ذاتى و مستقل است و در شریعت مقدس اسلامى موضوعیت دارد. پس کسى که باانجام صحیح فریضه نماز دست به زشتىها مىبرد ارزش ذاتى نماز را کسب نموده اما فرآوردههاى جانبى آن را ازدست داده است و نمىتوان به خاطر آن آثار جانبى از اصل قضیه دست شست و چه بسا با ادامه همین نماز براىشخص تنبه حاصل شود.
نماز که نوعى عبادت و پرستش و ارتباط ویژه با آفریدگار جهان و انسان است در ادیان پیشین نیز وجود داشته تا آن جا که قرآن مجید یکى از وصایاى لقمان به فرزندش را نماز ذکر نموده است «یا بنى اقم الصلوه...» اما کیفیت آن در ادیان مختلف متفاوت بوده است و صورت کاملى از چگونگى دقیق آن در هر دینى در دست نیست و به نظر مىرسد متناسب با تکامل دین نماز نیز روند تکاملى داشته است و دین مبین اسلام همچنانکه در معارف و قوانین و مقررات اجتماعى کاملترین دین است در عبادات نیز جامعترین و کاملترین آنها را که متناسب با انسان رشد یافته عصر خاتمیت است تشریح فرمود.
فلسفه نماز فقط شکرگذارى نیست و آثار مهم دیگرى نیز دارد. افزون بر آن شکر خداوند نیز وقتى عملى خواهد شد که آنچه او خواسته است ما انجام دهیم؛ نه آنچه که دلمان مىخواهد. چه این که روح عبادت، همانا عبودیت و بندگى است یعنى تسلیم فرمان بودن که طبیعتا باید انضباط و مقرراتى باشد تا بنده را به آن امتحان نموده، روح بندگى را در او پرورش دهند.
در رابطه با این که «چرا نمىتوان به جاى نماز و روزه هرگونه دلمان خواست خدا را شکر گزارى کنیم» باید گفت:
اولا: عبادات تنها جنبه شکرگزارى ندارد و فلسفههاى دیگرى نیز در بر دارد.
ثانیا: انسان باید دقیقا جایگاه خود را در هستى و به ویژه در برابر خداوند بازشناسد و متناسب با آن تصمیم بگیرد و عمل کند. به عبارت دیگر ابتدا باید جهانبینى خود را درست کرده و موضع خویش را در برابر خداى هستى روشن ساخت. در این جا دو روى کرد وجود دارد:
الف) موضع اومانیستى( Humanism ):
این نگرش در سدههاى اخیر در اروپا رونق گرفت و به دیگر نقاط جهان نیز سرایت کرد به گونهاى که بسیارى نادانسته و حتى بدون آشنایى با نام و مفهومش شدیدا تحت تأثیر آن قرار گرفتهاند. بر اساس این بینش انسان به جاى خدا مىنشیند. هرگونه برنامه و دستورالعمل آسمانى و خدایى را واپس مىزند و هرگونه بخواهد تصمیم مىگیرد و عمل مىکند. طبق این بینش اگر انسان بخواهد خداپرستى هم بکند به دلخواه خود و آن سان که مىپسندد عمل مىکند نه آن طور که از ناحیه خداوند تعیین شده است. به عبارت دیگر در نگرش اومانیستى انسان اصل مىباشد. این روش چیزى جز حاکمیت مطلق نفس اماره نیست و مسألهاى به نام تکلیف و وظیفه از ناحیه موجودى قدسى و فرابشرى به کلى کنار نهاده شده است.
ب ) موضع توحیدى( Theistic ):
این نگرش مبتنى بر چند واقعیت است:
اول. مالک تمام هستى از جمله انسان خداست (انا لله) و ما حتى مالک خویش نیز نیستیم.
دوم. آن که تمام هستى به سوى خدا باز مىگردد (وانا الیه راجعون).
سوم. این که کمال نهایى انسان در عبادت و پیروى پروردگار است.
چهار. آن که اولین لازمه عبادت شناخت معبود و بازشناسى این نکته است که چگونه عبادتى شایسته مقام وى مىباشد و چون خداوند بهتر از هرکس حقیقت خویش و چگونگى عبادت شایسته را مىشناسد پس همو بهتر مىتواند ما را بر این امر هدایت فرماید. از همین رو ما را به بهترین نوع عبادات رهنمون گردیده است.
افزون بر آن در نماز راز و رمز و اهداف چندى نهفته که بعضى از آنها عبارت است از:
الف) یاد و ذکر خدا؛ زیرا انسان موجود فراموشکارى است. بنابر این هر چند ساعت یک بار، با خواندن نماز خداى سبحان را یا د کرده و متذکر وجود لایتناهاى او مىشود.
ب ) وقتى انسان متذکر خدا بود و خدا را مراقب خویش دید، قهراً از انجام گناه و منکرات شرم و حیا مىکند. بنابر این یکى از اهداف نماز جلوگیرى از فحشا و منکرات است: «ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنکر».
ج ) هدف دیگر نماز عبودیت و خشوع و خضوع در پیشگاه مقام ربوبیت است. به طور مؤدب ایستادن، رکوع کردن، جبین به خاک ساییدن، سجده و نشستن دو زانو و... همه نشانههاى خضوع است. و این حقى است از خداى سبحان که هر انسانى موظف به اداى آن است. توجه داشته باشید که همین خشوع و خضوع، به تدریج در روح و جان ما اثر گذاشته و انسان را در برابر سایر افراد متواضع مىکند. امام على(ع) مىفرماید: «ومن تعفیر عتاق الوجوه بالتراب تواضعا؛ خداى سبحان نماز را مقرر داشت تا پیشانى از روى تواضع به خاک مالیده شود»(نهجالبلاغه). حضرت فاطمه(س) نیز مىفرماید: «جعل اللّه الصلاة تنزیها لکم من الکبر؛ خداوند نماز را مقرّر داشت تا دامن انسان را از کبر و منیّت پاک گرداند».
جهت مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک:
1- اسرار نماز، شهید ثانى، ترجمه مهدىپور
2- اسرار الصلاة، میرزا جواد ملکى تبریزى
3- آداب نماز، امام خمینى
4- پرتوى از اسرار نماز، محسن قرائتى